موضوع آزاد
اینجا من و شما آزادیم تا هر چی تو دلمونه بگیم.موضوع آزاده!
جمعه 14 دی 1397برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

آه...

زندگی، کاش با ما بهتر کنار می آمدی...

سه سال از آخرین مطلبی که اینجا گذاشتم می گذرد

و من انگار به اندازه ده سال بزرگتر شده ام...

سه سال تجربه سه سال تفکر سه سال خاطره

چقدر حرف دارم برای زدن و دریغ که نیست محرم رازی

و نیست یاور راهی..

دریغ که دغدغه ها فرق کرده و حتی آرامش قدیم سخت تر به دست می آید

دانشگاه و درس تمام شد و سختی زندگی شروع شد...

سخت شد زندگی و اگر دوستان عزیزم نبودند سخت تر هم میشد

ولی بعضی کارها هنوز همان لذت قدیم را دارد

مثل گشت و گذار با داداشاملبخند

و سفر مشهد با دوستان

و کمک کردن به یک دوست و آرامش دادن به او

و دیدن سلامتی خانواده ام

و خوشی های دیگر که در ذهنم است ...

دلخوشیم به همین خوشی ها که زندگی هنوز مچمان را نخوابانده...خنده

آرزویم سلامتی آنهایی است که برایم مهم هستند

سه شنبه 19 خرداد 1394برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

 

          عاقبـت یک جـایی ...

           یک وقتـی ...

         بـه قول

          شـازده کـوچـولـو :

           دلت اهلـی یک نفـر می شـود ...!!!

جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا
از آسمانم، ماتم ببارد…. هراسِ ِ بی‌ تو ماندنم ادامه دارد
نمی‌نویسم ترانه بی‌ تو…..چگونه پر کشد خیالِ واژه بی‌ تو؟
به لب رسیده جان! کجایی؟ کجایی؟ که برده طاقتم جدایی
باران تویی! به خاکِ من بزن
بازآ ببین! که بی‌ مه‌ تو من هوای پر زدن ندارم!
مگر ندانی….چو از تو دورم بیراهه‌ای خموش و تار، بی‌ عبورم؟
نمی‌توانم….دگر برویم که من اسیرِ این خزانِ تو به تویم
به لب رسیده جان! کجایی؟ کجایی؟ رهی نمانده تا رهایی
باران تویی! به خاکِ من بزن
بازآ ببین! که بی‌ مه‌ تو من هوای پر زدن ندارم!
 
جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

 

هر سکوتی سرشار از ناگفته ها نیست

 

بعضی وقت ها سرشار از خجالتِ گفته هاست

جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

در هياهوي زندگي، دريافتم کسي هست

که اگر بخواهد مي شود

و اگر نخواهد، نمي شود؛ “به همين سادگي”!

کاش نه مي دويدم و نه غصه مي خوردم،

کاش فقط او را مي خواندم

 

جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا
هنوز کمی عشق در من مانده است
 
آنرا به کسی میدهم که دوستم داشته باشد
 
هنوز کمی دلتنگی در من مانده است
 
آنرا به کسی میدهم که دوستش داشته باشم
 
هنوز کمی اندوه در من مانده است
 
آنرا برای خود نگه میدارم …
دو شنبه 14 مهر 1393برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

براي دل خودم مي نويسم...


برايدلتنگي هايم

براي دغدغه هاي خودم

براي شانه اي که تکيه گاهم نيست!

براي دلي که دلتنگم نيست...

براي دستي که نوازشگر زخم هايم نيست...

براي خودم مي نويسم!

بميرم براي خودم که اينقدر تنهاست
.

پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻢ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﻫﺮ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺩﻡ
ﯾﮏ ﺳﺒﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﭘﺲ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﻖ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﻣﺤﺒﺖ , ﺻﺒﻮﺭﯼ , ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

مراقب باش !

وقتی سوار بر تاب زندگی شدی،

دست روزگار هلت می دهد؛

ولی قرار نیست تو بیفتی!

اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی،

اوج می گیری...

پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!

یکی بهم بگه پس من کی می تونم یه غلطی بکنمخنده

شنبه 6 مهر 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

شب خوابیدی در جایت و هی قِل میخوری …
بعد گوشیت رو برمیداری و مینویسی “خوابم نمیبره”

سرد میشی ، بغض میکنی ، خرد میشی

وقتی که میبینی هیچکس رو نداری که اینو واسش بفرستی …

جمعه 5 مهر 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

برای بعضـــی دردهـا


نــه میتوان گریــــــه کَــرد نـه میتوان فریــــــاد زد

برای بعضـــی دردها 

فقـــط میتوان نگــــاه کَرد و بی صـــــدا شکست 

مثل درد دل تنگی ..........

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا
گاهی شاپرک را میگیری
تا خیلی آرام رهایش کنی!!!
شاپرک میان دستانت له میشود ...
نیت تو کجا سرنوشت او کجا...
شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

دلم خوش نیست

غمگینم

کسی شاید نمیفهمد

کسی شاید نمیداند

کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی

عجب احساس زیبایی

تو هم شاید نمیدانی …

پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:جمله زیبا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
یادت باشه
وقتی واسه ی کسی"همه کس"شدی...
اون"کس"بدون تو خیلی بی کسه...
یا واسه کسی "همه کس"نشو...
یا اگه شدی,به فکر"بی کسی"هاشم باش...
چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

شجاعت همیشه غُرّش نمیکند !
گاهی شجاعت صدایی خاموش است در انتهای روز که می گوید :
فردا دوباره “سعی” خواهـم کرد.

دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:جمله, :: ::  نويسنده : محمدرضا

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که بعضی از آنان از دوست داشتن باز می مانند.

چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:نیایش, :: ::  نويسنده : محمدرضا

خـدایا ...
مـرا بـبـخـش ، تـو را مـی پـرسـتـم ،
ولـی هـنـوز از بـت پـرسـتـی دسـت بـرنـداشـتـم
هـنـوز نـتـوانـسـتـه ام خـود را بـه تـو قـانـع کـنـم
هـر لـحـظـه بُـتـی مـی سـازم و تـصـورات خـویـش را مـی پـرسـتـم ...
" گـزیـده ای از نـیـایـش هـای شـهـیـد چـمـران "

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩیکتر میشوی ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ اش ﺑﯿﺸﺘﺮ می ﺷﻮﺩ ، ﺑﺰﺭﮒ تر ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺑﻨﺪﯼ ، او را میبینی
ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﮕﻮ !

پنج شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

چیزی نمیتونم بگم:فقط یادش به خیر

دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:خدا, :: ::  نويسنده : محمدرضا

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس.

بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.

قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم.

کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .

بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.

مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .

هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
 فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
 تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .

دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.

(نویسنده:حامد)

یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:خدا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
دلت که گرفت
دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ،
پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ،
خدا که هست . . .
شنبه 2 شهريور 1392برچسب:متن زیبا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد
بنابراین خدا مشکلات را بدون راه حل قرار نداده
پس با مشکلات خود ، با اعتماد به نفس بالا برخورد کنید . . .
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:ناصر عبداللهی, :: ::  نويسنده : محمدرضا

دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم
از تو چه پنهان باز خواب تو را دیدم
از ترس بیداری با گریه خندیدم
از تو چه پنهان باز پروانه دلگیره
امروز راهی شو فردا دیگه دیره
دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم
بارون نمیباره تو این کویر درد
بانوی شبنم پوش به خونمون برگرد
به خونمون برگرد بانوی بیداری
تو که گل خورشید رو دامنت داری
خورشید و میبردن تو گریه میکردی
تعبیر خوابم شد این که تو برگردی
دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم

زنده یاد ناصر عبداللهی

چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:رفیق, :: ::  نويسنده : محمدرضا
رسم رفاقـــــــــــت اینه که
 
با رفیـــــق پیر شــــــــــــى
 
نه اینکه وســـــــــــط راه از رفیـــــق سیرشـــــــــــــى
 
قدر رفیقاتون رو بدونید
یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:شهید همت, :: ::  نويسنده : محمدرضا
کلاس درس شلوغ بود یهو معلم اومد
سر کلاس و مثل همیشه شروع کرد به حضور غیاب: 
بزرگراه همت...حاضر
ورزشگاه همت...حاضر
غیرت همت...غایب
مجتمع فرهنگی همت...حاضر
مردونگی همت...غایب
مرام همت...غایب
سمینار همت...حاضر
صداقت همت ...غایب
آرمان همت...غایب
یاران همت...غایب
 
 
غایبین بیشتر از حاضرین بودند..کلاس تعطیل
جمعه 25 مرداد 1392برچسب:سقوط,مهدی,عکس, :: ::  نويسنده : محمدرضا

پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:تنها, :: ::  نويسنده : محمدرضا

چرا می گویند « ها » نشانه جمع است ؟!؟

وقتی با « تن» جمع ببندی...

تنها” خودت می مانی و خودت!!!

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

عمرتان دارد می گذرد حواستان هست؟! به کجا می روید؟چه کار می کنید؟ هر کاری می کنید مواظب باشید!! خدا می بیند!!
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انشا:موضوع آزاد و آدرس ensha.azad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 329
بازدید ماه : 439
بازدید کل : 127570
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 210
تعداد آنلاین : 1